فال حافظ
فال حافظ شیرازی آن یار کز او خانه ما جای پری بود
آن یار کز او خانه ما جای پری بود سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش بیچاره ندانست که یارش سفری بود
تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد تا بود فلک شیوه او پرده دری بود
منظور خردمند من آن ماه که او را با حسن ادب شیوه صاحب نظری بود
از چنگ منش اختر بدمهر به دربرد آری چه کنم دولت دور قمری بود
فال حافظ شیرازی آن یار کز او خانه ما جای پری بود
عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را در مملکت حسن سر تاجوری بود
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت باقی همه بیحاصلی و بیخبری بود
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود
فال حافظ شیرازی آن یار کز او خانه ما جای پری بود
تعبیر فال حافظ :از آرزو و هدف خود دور افتاده ای. از دوست عزیز خود دور مانده ای و آرزوی دیدن او را داری. نا امید نباش. باز هم می توانی با صداقت و صمیمیت و دعا، شاهد مقصود را در بر گیری
کلمات کلیدی: فال حافظ